هولوکاست
هولوکاست
واژه نامه
رئیس اداره ای در گشتاپو که مسئول پیاده نمودن "راه حل نهایی مسئله یهودیان" بود. در سال 1938، او مهاجرت اجباری یهودیان وین را مدیریت نمود. در سال 1939، به ریاست اداره امور یهودیان در گشتاپو در آمد. آیشمن مسئولیت عملیات تبعید به لینسکو را به عهده داشت و مقدمات کنفرانس وانزه را مهیا نموده و در آن نیز به عنوان متخصص امور اخراج شرکت کرد. آیشمن با کمک نمایندگان خویش، عملیات راندن یهودیان از کشورهای اروپایی به اردوگا های مرگ را مدیریت نمود. او شخصأ در رأس عملیات اخراج حدود نیم میلیون یهودی از مجارستان به آشویتس ایستاد. وی در پایان جنگ و با کمک واتیکان به آرژانتین متواری شد. در ماه مه 1960، آیشمن به دام مأموران موساد (سازمان اطلاعات و مأموریت های ویژه اسرائیل) افتاد و به اسرائیل برده شد. در فی مابین سال های 1961-1962، او در دادگاه ویژه ای محاکمه شده و در پایان محاکمه اعدام گردید.
اردوگاه های آوارگان
اردوگاه هایی که متفقین در خاک آلمان، اتریش و ایتالیا برپا کردند. در ابتدا، دولت های اشغالگر، ویژگی مسئله آوارگان یهودی را نپذیرفتند، ولی به مرور زمان، اردوگاه های جداگانه برای آوارگان یهودی برپا شد که توسط تیمهای UNRRA (United Nations Relief and Rehabilitation Administration)، جوینت و سایر سازمانهای کمک رسانی یهودی، اداره میشد. با وجود شرایط ویژه و محدود کننده، زندگی در این اردوگاهها مملو از فعالیت و نشاط بود.
اس.آ.
یگانهای ضربتی. اس.آ. در 9 نوامبر 1923 در کودتای نافرجام مونیخ دست داشت، و به دنبال آن، یک نهاد غیر قانونی اعلام گردید. درسال 1924، اجازه فعالیت مجدد آن داده شد و هیتلر از آن به عنوان نهاد سیاسی تابع خود استفاده کرد. اس.آ. در درگیری های خیابانی و ترور دست داشت، اما برحذر بود که به طور آشکارا بر خلاف قانون اساسی حکومت وایمار فعالیت نکند. پس از به قدرت رسیدن نازی ها تنش هایی بین اس.آ. و سران حزب نازی پدیدار گشت و در 30 ژوئن 1934، فرماندهان اس.آ. و بسیاری از اعضای آن به قتل رسیدند و اس.اس. به نهاد مرکزی در رایش سوم تبدیل شد.
اس.اس.
واحد پاسداری. اس.اس. در ابتدا واحد محافظان شخصی هیتلر بود، و بعدا به "پاک ترین واحد پاسداری از نظر نژادی" و دستگاه اصلی ترور رایش سوم تبدیل شد. هاینریخ هیملر در راس تشکیلات اس.اس. قرار داشت. این سازمان طبق ایدئولوژی نژاد پرستانه فعالیت میکرد: افرادی که مایل به خدمت در این واحد بودند، باید ثابت میکردند که از سال 1700، دارای نژاد پاک می بوده اند. عضویت در این سازمان مشروط به داشتن چهره "آریایی" بود. در 30 ژوئن 1934، اس.اس. در از بین بردن اس.آ. شرکت کرد و پس از آن بر پلیس سیاسی و اردوگاههای تمرکز تسلط یافت.
اس.د.
سرویس امنیتی اس.اس.
اس.د. سرویس اطلاعاتی حزب نازی و نیروی اجرایی مرکزی در اجرای "راه حل نهایی" بود. در سال 1931، هیملر هسته یک سرویس اطلاعاتی را دایر کرد و راینهارد هایدریخ را در رأس آن قرار داد. پس از یک سال، این نهاد، به سرویس امنیتی اس.اس. تبدیل شد. وظیفه اصلی اس.د. شناسایی و تحت نظر قرار دادن دشمنان حزب تعیین شده بود. در سال 1935، " بخش امور یهودیان" وابسته به اس.د. طراحی سیاست ها و روش هایی برای فعالیت های خود را آغاز کرد، و با این خط مشی که یهودیان ذاتا دشمنان کشور و حکومت می باشند.
آنا فرانک (1929 – 1945)
دختر نوجوان یهودی آلمانی تبار که همراه با خانواده خود در مخفی گاهی در هلند پنهان شده بود. وی در مخفی گاه، خاطراتش را در دفترچه ای مینوشت. این دفترچه پس از جنگ پیدا شده و به پدرش انتقال داده شد. دفترچه خاطرات وی به سمبل کودکان یهودی که در هولوکاست از بین رفتند، تبدیل شد. آنا فرانک پیش از اینکه اردوگاه برگن بلزن به دست انگلیسی ها آزاد شود کشته شد.
اومشلاگپلاتس
(Umschlagplatz – میدان حمل و نقل) محوطه ای در محدوده گتو ورشو که ایستگاه قطاری در مجاورت آن وجود داشت. اخراجیان گتوی ورشو در این مکان جمع آوری شده و به سوی اردوگاه های تمرکز و اردوگاه های مرگ فرستاده می شدند. دور تا دور این محوطه محصور شده بود. هر قطار 5,000 یهودی را در واگن های مسدود شده به اردوگاه های مرگ، و معمولا به تریبلانکا ، حمل می کرد.
"اونگ شبات" - لذت شنبه
اسم رمز آرشیو زیرزمینی که توسط دکتر امانوئل رینگلبلوم، تاریخ دان، در دوران اشغال و زندگی در گتو ورشو برپا و راه اندازی شد (نام دیگر آن، "آرشیو رینگبلوم" است). رینگلبلوم این آرشیو را در اوایل جنگ با هدف جمع آوری سیستماتیک شواهد درباره رویدادها در گتوی ورشو و لهستان اشغالی برپا کرد. در اوج عملیات اخراج بزرگ از گتو، مدارک این آرشیو در زیر زمین دفن شد. مدارک دیگری نیز در ماههای ژانویه و آوریل 1943 مدفون گردید. مدارک آرشیو در جعبه های فلزی و در کوزه های شیر مهر میشد و در مکان های مختلف در گتو دفن میشد. دو قسمت از سه قسمت آرشیو، چند سال پس از پایان جنگ کشف شد و در حال حاضر در "موسسه یهودی تاریخ در ورشو" نگهداری میشود.
اینزتسگروپن
(Einsatzgruppen) "گروه های عملیاتی" متحرکی که از افراد پلیس آلمانی، اس.د. (سرویس امنیتی اس.اس.) و نیروهای امدادی محلی تشکیل شده بودند. اینزتسگروپن در مناطق تحت تصرف آلمان ها فعالیت می کرد. چهار واحد عملیاتی اینزتسگروپن همراه ارتش که در ژوئن 1941 به شوروی حمله نموده بود به پیش می رفتند. ماموریت اصلی آنها قتل یهودیان در این مناطق بنا بر دستورات دفتر مرکزی امور امنیتی رایش بود. قتل به شیوه مرگ دست جمعی در گودال های تیراندازی و نیز با کامیون های گاز انجام می گرفت.
آنشلوس
الحاق اتریش به رایش سوم که در 13 مارس 1938 صورت گرفت. بسیاری از اهالی اتریش با گرمی از این الحاق استقبال نمودند. پیرو این انضمام، رژیم نازی در اتریش برقرار شده و آزار و اذیت و نیز مهاجرت اجباری یهودیان آغاز شد.
بازماندگان
پس از جنگ، عنوان "بازماندگان" به نجات یافتگان و آوارگان یهودی که حاضر نبودند زندگی خود را در اروپا، خصوصأ در اروپای شرقی آلوده به یهود ستیزی، از سر گیرند، اختصاص یافت. آنان غالبا در اردوگاههای آوارگان گردهم آمدند و مانند نهاد ملی دارای هدف و هویت سیاسی سازماندهی شدند و خواستار مهاجرت از اروپا به ویژه به سرزمین اسرائیل گردیدند.
طرح اروپا
نقشه ای که به دست اعضای "گروه کار" در اسلواکی به هدف نجات یهودیان اروپا در ازای پرداخت خونبها به آلمانها طراحی شد. در تابستان 1942، این گروه مبلغ 40,000 – 50,000 دلار در ازای متوقف کردن اخراجها از اسلواکی به دیتر ویسلیتسنی پرداخت کرد. اخراجها موقتا متوقف شدند اما هیچ گونه مدرک قاطعی مبنی بر رابطه بین خونبها و متوقف گردیدن موقت اخراجها در دست نیست. به دنبال آنچه که از نظر"گروه کار" موفقیت تلقی میشد، اعضای آن سعی کردند تا برنامه مشابهی برای یهودیان سراسر اروپا اجرا کنند. داد و ستد در پاییز 1942 آغاز شد و تا زمانی که شویسلیتسنی آن را پایان داد یعنی تا اوت 1943 ادامه داشت. تا به امروز مشخص نیست آیا مقامات آلمانی حاضر به در نظر گرفتن تغییری در سیاست در قبال یهودیان در ازای پول بودند یا خیر.
طرح ماداگاسکار
در تابستان 1940 طرح "راه حل مسئله یهودیان" به وسیله اخراج آنان به جزیزه ماداگاسکار در ساحل شرقی آفریقا مطرح شد. پیروزی در نبرد فرانسه در 1940 و شکست طرح "انبار لوبلین" (نیسکو) باعث شد این طرح در دستور کار نازیها گنجانده شود. به دنبال شکست آلمان در نبرد بریتانیا در سپتامبر 1940، این طرح کنار گذاشته شد.
بلزتس
(Belzec) اردوگاه مرگ واقع در جنوب شرقی لهستان. این اردوگاه یکی از اردوگاه های "عملیات رینهارد" بود و در مارس 1942 شروع به فعالیت نمود. حدود 600,000 قربانی در بلزتس به قتل رسیدند، اکثر آنها یهودی بودند و هزاران کولی نیز در میان آنان وجود داشتند. عملیات قتل عام در اردوگاه در دسامبر 1942 متوقف شد و تا بهار 1943، آلمان ها به سوزاندن اجساد قربانیان و محو نمودن اثرات قتل عام در آن محل پرداختند.
بلیتس کریگ
(Blitzkrieg - "نبرد برق آسا") شیوه ی مدیریت جنگی که هدف آن دستیابی به پیروزی کامل و ضربتی است. این تاکتیک برای اولین بار در جنگ جهانی دوم در هنگام حمله آلمان ها به لهستان در 1939 به اجرا درآمد؛ و بعد از آن در نبرد های مختلف جهت تصرف اروپای غربی تکرار گردید.
بوخنوالد
(Buchenwald) اردوگاه تمرکز در آلمان که در ژوئیه 1937 بر پا شد. تا اواخر مارس 1945، حدود 240,000 زندانی از تقریبأ 30 کشور مختلف از این اردوگاه و اردوگاه های فرعی آن گذر نمودند. 43,000 نفر از آنان به قتل رسیده و یا در اثر شرایط طاقت فرسای اردوگاه کشته شدند. پس از قتل عام "شب کریستال" حدود 10,000 یهودی به بوخنوالد فرستاده شدند.
پروتوکل بزرگان صهیون
اثر ضد یهودی جعلی که در اواخر قرن نوزدهم در روسیه نوشته شد. این اثر به ظاهر گزارش نشست های مخفی ای می باشد که رهبران یهودی بین المللی درباره طرح تسلط بر جهان صورت داده بوده اند. پروتوکل تقریبا به همه زبانها ترجمه شده و نازیها در تبلیغات خود از آنها استفاده کردند.
پریمو لوی
(Primo Levi – 1919-1987) نویسنده ایتالیایی یهودی که در واقع شیمی دان بود. او در دسامبر 1943 به عنوان پارتیزان دستگیر شده و اعتراف نمود که یهودی می باشد. وی در اردوگاه انتقالی بازداشت شده، در فوریه 1944 به آشویتس فرستاده شد. به مدت 10 ماه در آشویتس زندانی بود و این دوران اثر بسزایی بر دنیای معنوی او گذاشت. او به دست ارتش سرخ در 27 ژانویه 1945 آزاد گشت. اولین کتابش در مورد زندگی در اردوگاه را در سال 1947 و به اسم "آیا این است انسان" نوشت. کتابهای او به زبان های بسیاری ترجمه گردیده. وی در آوریل 1987 خودکشی نمود.
تبعید به قبرس
در آگوست 1946، دولت انگلیس تصمیم گرفت که یهودیان مهاجر که به صورت غیر قانونی وارد مناطق اسرائیل شده بودند را به قبرس تبعید کرده و در اردوگاه های بازداشت جا دهد. این عمل به منظور پایان دادن به روند مهاجرت غیر قانونی به این مناطق بود. عملیات اخراج تاثیری بر روی مهاجران نداشت و به نتیجه نرسید. تبعید به قبرس تا 10 فوریه 1949 ادامه داشت. تا بسته شدن اردوگاه های تمرکز در قبرس در هنگام تاسیس کشور اسرائیل، بیش از 50,000 بازداشتی در این اردوگاه ها اسکان داده شدند.
تربلینکا
(Treblinka) یکی از سه اردوگاه مرگ که در چهارچوب "عملیات رینهارد" شروع به فعالیت نمود. کشتار یهودیان در اردوگاه، پس از آغاز عملیات اخراج از ورشو در ژوئیه 1942 آغاز شد. ساختار این اردوگاه شبیه اردوگاهای بلزتس (Belzec) و سوبیبور (Sobibór) بود و این تشابه در تکنیک کشتار نیز وجود داشت – مسموم نمودن با مونو اکسید کربن. یهودیانی که به تربلینکا آورده می شدند از ورشو و استان های دیگر لهستان و نیز از اسلوواکی، ترزینشتات (Theresienstadt) و تراکیا (Trakya) بودند. حدود 2,000 کولی نیز به آنجا فرستاده شدند. در اوت 1943 قیامی در آنجا رخ داد و اندکی پس از آن آلمان ها این اردوگاه را نابود نمودند. حدود 900,000 یهودی در تربلینکا به قتل رسیدند.
ترزینشتات
(Theresienstadt) شهری دارای قلعه و استحکامات در شمال غربی چکسلواکی. این مکان در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان گتو و اردوگاه مورد استفاده قرار گرفت. حدود 140,000 یهودی به ترزینشتات تبعید شدند که غالبأ از بوهم (Bohemia) و موراوی (Moravia) و همچنین از کشورهای اروپای مرکزی و غربی بودند. اردوگاه ترزینشتات سه منظوره بود: مکانی برای متمرکز نمودن یهودیان، اردوگاهی که یهودیان از آنجا به اردوگاه های مرگ منتقل می شدند و نیز ابزاری برای تبلیغات نازی ها که هدف آن پنهان نمودن قتل عام یهودیان اروپا با به نمایش گذاشتن این اردوگاه به عنوان "جامعه یهودی نمونه" بود.
ترنسنیستریا
(Transnistria) منطقه ای بین رودخانه بوگ و رود دنیستر (اوکراین امروزه) که هیتلر آن را به پاس شرکت در جنگ ضد روسیه به رومانی بخشید. یهودیان بساربی (Bessarabia)، بوکووین (Bukovina) و شمال مولداوی که به دستور آلمان و به فرمان حاکم رومانی اخراج شده بودند به این منطقه فرستاده شدند. عملیات اخراج در سپتامبر 1941 آغاز و به تناوب تا پاییز 1942 ادامه داشت. تعداد 150,000 تا 185,000 یهودی به ترنسنیستریا فرستاده شدند. بسیاری از آنان در حین عملیات اخراج که با خشونت شدیدی همراه بود کشته شدند؛ و باقی ماندگان در گتوها و اردوگاه ها متمرکز شده و به بیگاری کشیده شدند. آزاد سازی ترنسنیستریا به دست ارتش سرخ در مارس 1944 هنگامی شروع شد که حدود 90,000 از اخراجیان به قتل رسیده بودند.
پونار
(Ponar) مکان کشتار دسته جمعی در نزدیکی ویلنا. قربانیان بالای گودالها به ضرب گلوله کشته میشدند و این گودالها به قبرهای دسته جمعی تبدیل میگردیدند. در پونار، دهها هزار نفر از یهودیان ویلنا و حومه آن و نیز اسیران جنگی شوروی و شهروندان ضد نازی به قتل رسیدند. طبق برآوردهای مختلف، تعداد70,000 تا 100,000 نفر به قتل رسیدند که اکثر قریب به اتفاق آنان، یهودی بودند. در سپتامبر 1943،آلمانها شکافتن گودالها و سوزاندن جنازه های کشته شدگان را آغاز کردند تا آثار جنایت را از بین ببرند.
تیپ یهودیان (تیپ یهودیان مبارز)
تیپ یهودیان مبارز در سپتامبر 1944 در ارتش انگلیس بنا نهاده شد. این تیپ از ماه مه تا ماه مارس در جبهه های جنگ در ایتالیا، یوگسلاوی و اتریش شرکت نمود. در پایان جنگ، سربازان این تیپ به کمک بازماندگان آمده و ایستگا های "فرار" را در آلمان، اتریش و ایتالیا دایر نمودند. این تیپ در سال 1946 منحل شد.
گنرال گوورنمنت
(Generalgouvernement) "حکومت عمومی" – نام حکومتی که رژیم اشغالگر آلمان در 26 اکتبر 1939 در مناطق اشغالی لهستان که به رایش ملحق نشده بودند برقرار نمود. گنرال گوورنمنت به چهار استان تقسیم شده بود: ورشو، کراکوف، رادوم و لوبلیان، که هر کدام از آنها به ناحیه های مختلفی نیز تقسیم بندی شدند. کراکوف به عنوان پایتخت این حکومت انتخاب گردید. پس از هجوم آلمان ها به خاک شوروی، لبوف (LVIV) به عنوان استان پنجم به این حکومت ضمیمه شد. هانس فرانک به عنوان " فرماندار عمومی" در رأس این حکومت ایستاده بود.
جنگ من
(Mein Kampf) نام کتابی که هیتلر در سال 1924 در زندان و به دنبال کودتای نافرجام نوشت. در این کتاب، هیتلر نکات اصلی دیدگاه خود را بیان کرد. بخش عمده ای از این دیدگاه، به افکار نژاد پرستانه و آنتی سمیتیزم اختصاص داده شده بود، و هیتلر "مسئله یهودیان" را به عنوان یک اصل در اهداف سیاسی خود مطرح کرده بود.
جوینت
مخفف "American Jewish Joint Distribution Committee" به معنای کمیته مشترک یهودی آمریکایی جهت توزیع اعانه، موسسه خیریه ای است برای کمک مادی به یهودیان تنگ دست که در سال 1914 در ایالات متحده تاسیس شد. این موسسه تلاش بسیاری برای کمک به یهودیان اروپای شرقی در دوران جنگ جهانی اول و پس از آن نمود. بعد از به سلطه رسیدن هیتلر، جوینت کمک های وسیعی به یهودیان آلمان نمود. در دوران جنگ جهانی دوم و تا پیوستن ایالات متحده به جبهه جنگ، جوینت به کمک یهودیان لهستان و لیتوانی شتافت. بعد از آن نیز کمک های مالی از طرف جوینت به جوامع یهودی در کشورهای مختلف و به آوارگان رسانیده شد.
خلمنو
(Chelmno) اردوگاه مرگ واقع در 70 کیلومتری غرب لودژ. این اولین اردوگاهی بود که جهت کشتار همگانی یهودیان با گاز مورد استفاده قرار گرفت و نیز اولین مکان در خارج از مناطق اشغالی شوروی بود که در آن عملیات کشتار در چهارچوب "راه حل نهایی مسئله یهودیان" انجام گرفت. هدف این اردوگاه کشتار یهودیان گتو لودژ و ناحیه ورتگاوو (Warthegau ) بود. سه عدد کامیون مخصوص قتل با گاز در خلمنو فعال بودند. کشتار در خلمنو در تاریخ 7 دسامبر 1941 آغاز شد. در این اردوگاه 320,000 نفر به قتل رسیدند که 98 درصد از آنان یهودی بودند.
دادگاههای نورنبرگ
دادگاه هایی که متفقین بین سالهای 1946-1948 در دادگاه نظامی نورنبرگ دایر کردند. در این دادگاهها، حدود 3,000 جنایتکار جنگی نازی محاکمه شدند. دادگاه مرکزی، علیه 22 نفر از سران حکومت نازی تشکیل شد.
راهپیمایی های مرگبار
واژه ای که زندانیان اردوگاههای تمرکز نازی برای نامگذاری عملیات جابجایی گروه های زندانیان، تحت مراقبت سنگین به راههای دور و در شرایط غیر انسانی؛ و ضمن شکنجه زندانیان و کشتار دسته جمعی توسط نگهبانان، از آن استفاده میکردند. راهپیمایی های مرگبار اکثرا همزمان با تخلیه اردوگاههای تمرکز در مرحله نهایی جنگ صورت گرفتند، ولی این پدیده در تمامی سالهای جنگ رایج بود. تخلیه اردوگاهها و راهپیمایی های مرگبار، تا آخرین روز بقای رایش سوم ادامه داشت. طبق برآوردها، از تابستان 1944 تا پایان جنگ، تعداد 250,000 زندانی, که بسیاری از آنان یهودی بودند، در راهپیمایی های مرگبار کشته شدند و یا به قتل رسیدند.
رفتریاسیون
(REPATRIATION) بازگشت تعداد کمی از یهودیان لهستان که با آغاز جنگ به داخل خاک شوروی فرار کرده بودند، به لهستان. رفتریاسیون طبق قردادی که بین لهستان و شوروی امضا شده بود، صورت گرفت و بازگشت یهودیان و لهستانیان دارای تابعیت لهستانی را امکان پذیر ساخت. طبق ارزیابی ها، تا پایان سال 1946 حدود 250،000 نفر از آوارگان به خاک لهستان وارد شدند. پس از سال 1946 نیز این روند بازگشت ادامه یافت ولی تعداد کمتری از آوارگان بازگشتند.
زباشین
(Zbaszyn) شهری در لهستان که در مرز با آلمان واقع شده است. در نوامبر 1938، در این شهر اردوگاهی برای تمرکز یهودیان تابع لهستان که از آلمان اخراج گشته بودند برپا شد. این اخراج پیرو حکم دولت لهستان در مورد لغو تابعیت افراد لهستانی که بیش از پنج سال در خارج از میهن شان بودند انجام گرفت. خانواده گرینشپن از هانوور در بین اخراجیان بودند. پسر این خانواده، هرشل گرینشپن به عنوان انتقام یک دیپلمات آلمانی در پاریس را به ضرب گلوله کشت. این قتل بهانه ی بود برای کشتار همگانی در "شب کریستال".
زوندرکماندو
(Sonderkommando – کماندو ویژه): به زبان آلمانی به معنای "یگان ویژه". این یگان ها، به خصوص یگان های مربوط به اس.اس. وظیفه انجام ماموریت های خاص در زمینه "راه حل نهایی مشکل یهودیان" که شامل کشتار یهودیان و محو آثار قتل عام بود را به عهده داشتند. زوندرکماندو نامی بود که به گروه های کاری یهودیان در اردوگاه های مرگ نیز داده شده بود. وظیفه آنان انتقال اجساد قربانیان به کوره های آدم سوزی و یا به قبرهای همگانی بود. گروه زوندرکماندو مسئول قیامی بود که در اکتبر 1944 در بیرکناو رخ داد.
سازمان یهودیان مبارز
سازمانی مبارز که در 28 ژوئیه 1942 در گتو ورشو بر پا شد. این سازمان توسط جنبش های جوانان در دوران اخراج گسترده از گتو دایر شد. صفوف آن پس از اخراج وسعت یافت و فعالانی از جنبش های زیرزمینی دیگر به آن پیوستند. فرستادگان این سازمان تلاش می نمودند که ایده مقاومت مسلحانه را به گتو های دیگر در لهستان اشغالی وارد نمایند. آنها با قسمت آریائی به منظور آموزش و دستیابی به اسلحه ارتباط برقرار می نمودند. این سازمان در رأس قیام گتو ورشو ایستاد، و در هنگام قیام، گروه های مبارز این سازمان با نیروهای وسیع آلمانی به مدت یک ماه جنگیدند. بسیاری از مبارزان و نیز فرمانده سازمان، مردخای آنیلویچ در هنگام نبرد کشته شدند.
سوبیبور
(Sobibór) اردوگاه مرگی که در چارچوب عملیات راینهارد در نزدیکی روستای سوبیبور، در قسمت شرقی استان لوبلین در لهستان برپا شد. عملیات نابود سازی دراین اردوگاه درماه مه 1942 آغار شد. در تمام مدت فعالیت این اردوگاه، حدود 250,000 یهودی در آن به قتل رسیدند. در این اردوگاه به دفعات تلاش ها برای فرار موفقیت آمیز بود. در 14 اکتبر 1943، در سوبیبور قیامی آغاز شد که در آن، 11 نفر از اعضای اس.اس. و چند نفر اوکراینی کشته شدند. حدود 300 زندانی فرار کردند اما اکثر آنان طی تعقیب کشته شدند. پس از قیام، این اردوگاه منحل شد و به جای آن مزرعه کشاورزی برپا شد.
"شب کریستال"
لقب حمله به یهودیان که در شب بین 9 و10 نوامبر 1938 (18-19 آبان 1317) در سراسر آلمان و اتریش رخ داد. این حمله به عنوان واکنش به قتل ارنست فوم رات، دبیر سوم سفارت آلمان در پاریس، به دست هرشل گرینشپن، که والدینیش به زبونشین رانده شده بودند، قلمداد شد. در خلال این حمله، حدود 1,000 کنیسه در سراسر رایش آتش زده شدند و یا کاملا تخریب گردیدند. بیش از 800 مغازه سوزانده و مورد سرقت قرار گرفتند و صدها محله مسکونی تخریب شده و آسیب دیدند. این حمله به خاطر شیشه های شکسته کنیسه ها و مغازه های یهودیان، "شب کریستال" نام گرفت. 91 یهودی در این حمله به قتل رسیدند و حدود 300،000 نفر، تنها به خاطر یهودی بودنشان دستگیر و به اردوگاه های تمرکز فرستاده شدند. با به پایان رسیدن این حمله، یهودیان مجبور به پرداخت جریمه یک میلیارد مارکی شدند و وادار گردیدند خود، اموال آسیب دیده شان را ترمیم کنند.
عملیات اخراج
متمرکز نمودن یهودیان در آستانه اخراج و قتل عام. اخراج ها پیش از عملیات قتل یهودیان در دره های کشتار و نیز پیش از اعزام آنها به اردوگاه های مرگ انجام می گرفت. اخراج ها به صورت وحشیانه به دست افراد اس.اس. و به کمک همدستانشان انجام می گرفت.
عملیات بارباروسا
(Operation Barbarossa) اسم رمز آلمانها برای هجوم به شوروی در 22 ژوئیه 1941 (31 تیر 1320). با هجوم به شوروی، کشتار گسترده یهودیان در مناطق اشغال شده توسط آلمانها آغاز شد.
عملیات راینهارد
اسم رمز عملیات نابود سازی یهودیان "گنرال گوورنمنت" (حکومت عمومی)در لهستان اشغالی در چارچوب "راه حل نهایی". در این عملیات، 3 اردوگاه مرگ برپا شدند که عبارتند از: بلژتس، سوبیبور و تربلینکا. اردوگاهها کنار خطوط راه آهن، در مناطق دور افتاده و در نزدیکی مرز لهستان شرقی برپا شدند. عملیات راینهارد از مارس 1942 تا نوامبر 1943 صورت گرفت و بیش از دو میلیون نفر از یهودیان " گنرال گوورنمنت" در آن به قتل رسیدند.
عملیات گزینش
روند دسته بندی زندانیان یهودی هنگام رسیدنشان به اردوگاه های مرگ و تمرکز (آشویتس – بیرکناو و مایدانک). اکثر آنها فورا به اطاق های گاز فرستاده میشدند و تعداد اندکی برای کار تا آخرین نفس در اردوگاه انتخاب میشدند.
فرار
خروج همگانی یهودیان بازمانده از اروپای شرقی، به خصوص لهستان، که در سال 1944 به سوی آلمان و کشورهای غربی اروپا آغاز شد اینگونه نامیده شد. یهودیان در این کشورها در اردوگاه های آوارگان اسکان داده شدند. اغلب آنها به اسرائیل رفتند (برخی از آنان به صورت مهاجران غیر قانونی)، و بقیه به کشورهای مختلف مهاجرت نمودند.
قرارداد انتقال
(transfer) این قرارداد در اوت 1933 بین ارگان های اقتصادی آلمان و "اتحادیه صیونیست آلمان" و بانک انگلیسی-فلسطینی به امضا رسید. بموجب این قرارداد، یهودیان می توانستند که اموال خود را به صورت کالا در آورده و آن را توسط مهاجران و یا سرمایه گزاران از آلمان به سرزمین اسرائیل انتقال دهند. این امر مهاجرت از آلمان را تسهیل نمود.
قرارداد مولوتف – ریبنتروپ
پیمان دوجانبه عدم تجاوز و قرارداد اقتصادی که در آستانه جنگ جهانی دوم بین شوروی و آلمان نازی به امضا رسید. این قرارداد شامل متن پیوست محرمانه ای مبنی بر تقسیم بندی مناطق ذی نفوذ در اروپای شرقی بود. بموجب این قرارداد، لهستان بین دو کشور تقسیم شد. این قرار داد 2 سال پس از به امضا رسیدن به دست آلمان ها با حمله به شوروی در ژوئن 1941 الغا شد.
قوانین نورنبرگ (Nuremberg)
مجموعه ای از قوانین نژادپرستانه که در 15 سپتامبر 1935 اعلام گشته و نقطه عطفی در سیاست قانون گذاری ضد یهودی در آلمان بود. "قانون تابعیت رایش" و "قانون دفاع از نژاد و شرافت آلمانی" دو قانون اصلی این دسته از قوانین بود. بموجب این دو قانون، تابعیت یهودیان که در واقع نژاد بیگانه بشمار می رفتند لغو، روابط جنسی بین یهودیان و غیر یهودیان ممنوع شناخته شد. بکارگیری مستخدم آلمانی در خانه های یهودیان نیز ممنوع گشت. هدف از این قوانین متمایز نمودن یهودیان و آلمان ها از نظر حقوقی و اجتماعی در آلمان بود.
کاپو
(Kapo) لقب سران واحدهای کار در اردوگاهها که توسط مأموران اس.اس. گماشته میشدند. در بعضی مواقع، این واژه به همدستان نازیها و یا زندانیان دارای وظایف دیگر اشاره میکند، اما در اصل، این لقب برای مسئولان واحد های کار انتخاب شده بود. نازی ها برای کاپو وظیفه ای در تشکیلات انضباط و ترور اردوگاه اختصاص داده بودند. درواقع، بین این افراد کسانی بودند که وظایفی را که نازی ها به عهده آنها سپرده بودند با علاقمندی انجام میدادند، و کسانی نیز بودند که سعی میکردند این کار را تا آنجا که قادر بودند با ملایمت انجام دهند.
کنفرانس اویان (Évian)
کنفرانسی جهانی به منظور رسیدگی به امور آوارگان که با پیشنهاد آمریکا در ژوئیه 1938 در شهر اویان واقع در فرانسه برگزار گردید. این کنفرانس عدم توانایی و درماندگی در حل مشکل آوارگان یهودی را تأیید نمود. هیچ کشوری جهت انجام کاری برای آوارگان یهودی در اروپا از خود آمادگی نشان نداد.
کنفرانس برمودا (Bermuda)
کنفرانس بریتانیایی-آمریکایی که در تاریخ 19 تا 30 آوریل 1943 در جزایر برمودا و به منظور بحث در مورد مسئله آوارگان تشکیل شد. هدف این کنفرانس در واقع دفع انتقادات مردمی بود که درپی رسیدن اخبار در مورد قتل عام یهودیان اروپا به وجود آمده بود. این کنفرانس به هیچ هدف قابل توجهی دست نیافت.
کنفرانس وانزه (Wannsee Conference)
این کنفرانس در 20 ژانویه 1942 در ویلای وانزه واقع در برلین و به منظور هماهنگ نمودن اجرای "راه حل نهایی مسئله یهودیان" برپا شد. این کنفرانس با پیشنهاد هایدریخ تشکیل شد و سران و مقامات وزارت خانه ها به شرکت در آن دعوت شدند. در این کنفرانس صحبت از 11 میلیون یهودی اروپایی شد که می بایست مشمول "راه حل نهایی" می گشتند. بخش عمده ای از کنفراس به بحث در مورد سرنوشت یهودیانی که با اشخاص آریایی ازدواج کرده بودند و اولادانشان اختصاص داده شد.
کولی ها (سینتی و روما)
کولی ها از جمله گروههایی بودند که توسط رژیم نازی به عنوان عناصر غیر اجتماعی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. نازیها، بین کولی های دارای نژاد اصیل و دو رگه و بین کولی های مستقر و کولی های کوچ نشین تفاوت قائل بودند. معمولا نازیها، کولی های ساکن سرزمینهای اشغالی در اروپا را زندانی میکردند و از آنجا آنها را به آلمان یا لهستان میفرستادند تا از آنها برای کار استفاده کنند یا آنان را به قتل برسانند.
گروه کار
گروه نیمه زیرزمینی یهودیان در اسلواکی که هدفش نجات یهودیان و پخش کردن اطلاعات در مورد سرنوشت یهودیانی بود که به لهستان فرستاده شده بودند. معروفترین اقدام اعضای این گروه، داد و ستد با دیتر ویسلیتسنی، نماینده آیشمن در اسلواکی بود: ابتدا در مورد متوقف ساختن اخراجها از اسلواکی و در ادامه، در مورد نجات یهودیان سراسر اروپا. این گروه، همچنین اردوگاههای کار در اسلواکی برپا کردند تا از اخراج یهودیان جلوگیری شود و بدین ترتیب، یهودیان به عناصری مفید برای جامعه اسلواکی را تبدیل شوند. این گروه حتی افراد را برای فرار ("مسافرت گردشی") از اسلواکی به مجارستان تشویق میکرد، چرا که آن هنگام، هنوز یهودیان مجارستان با امنیت نسبی زندگی میکردند. این گروه وظیفه مهمی دربنا نهادن مقاومت مسلحانه از سوی یهودیان اسلواکی داشت.
گشتاپو
"پلیس مخفی کشور" – که ابزاری برای قتل مخالفان سیاسی رژیم نازی بود. در سال 1934، دایره امور یهودیان در گشتاپو تشکیل شد. گشتاپو در سال 1939 با اس.د. (سرویس امنیتی) ادغام شد و به صورت بخشی از پلیس امنیتی در آمد. بدین ترتیب "دفتر کل امور امنیت رایش" (Reich Main Security Office) دایر گشت. گشتاپو در سراسر آلمان و در تمامی مناطق تصرف شده به دست آلمان ها فعالیت می نمود و به دستگیری یهودیان و اخراج آنها در زمان اجرای "راه حل نهایی مسئله یهودیان" اشتغال داشت.
مرگ با ترحم
این نام رمزی بود که نازی ها به برنامه خود جهت قتل تمامی عوامل "غیر اجتماعی" در جامعه آلمانی، و به عبارتی دیگر افراد عقب افتاده و فلج و بیماران روحی داده بودند. قتل در تأسیسات مربوطه به روش مسموم نمودن قربانیان بوسیله گاز انجام می گرفت. این عملیات که با شروع جنگ آغاز شد، رسما در سپتامبر 1941 متوقف گردید ولی عملا تا پایان جنگ ادامه یافت. شمار قربانیانی که در چهارچوب برنامه مرگ با ترحم به قتل رسیدند 100,000 نفر تخمین زده شد.
موزلمن
(Muselmann) لقبی که زندانیان اردوگاه های تمرکز به زندانی در شرف مرگ به خاطر گرسنگی، خستگی مفرط و یا پذیرفتن سرنوشت شوم خود میدادند. علایم شناسه موزلمن: بدن پوست و استخوانی، نگاه خاموش و بی احساس و عدم توانایی ایستادن با تعادل. سایر زندانیان اکثرا از تماس با موزلمن ها خودداری میکردند و آنان دیگر هیچ احتمالی برای زنده ماندن نداشتند.
مهاجرت 2.
لقبی که به مهاجرت غیر قانونی به سرزمین اسرائیل در زمان قیمومیت بریتانیا داده شد. در سه سال آخر مهاجرت غیر قانونی، یعنی 1945 تا 1948، بیش از 83,000 نفر با 64 کشتی به سوی این کشور مهاجرت کردند. مراکز مهاجرت در سراسر اروپا تشکیل شده بود: در فرانسه، ایتالیا، یوگوسلاوی، یونان و غیره.
میشلینگ (Mischling)
بچه هایی که حاصل ازدواجهای مختلط بودند. "فرزندان دورگه نسل اول" یا "نیمه یهودیان" کسانی محسوب میشدند که دارای دو پدر بزرگ یهودی بودند، یهودیت دین آنها نبود و در 15 سپتامبر 1935، دارای همسر یهودی نبودند. فرزندان دورگه نسل دوم یا افراد یک چهارم یهودی، از شرایطی شبیه به افرادی برخوردار بودند که یکی از پدر بزرگ هایشان یهودی بود. نازیها در صدد بودند جایگاه میشلینگ نسل اول را با یهودیان همسان کنند و میشلینگ نسل دوم را در ملت آلمان جذب نمایند.
نمایندگی سراسری یهودیان آلمان
نمایندگی جامع که در سپتامبر 1933 با تلاش چندی از جوامع یهودی غرب آلمان و برلین، برای رویارویی با مشکلات شدید یهودیان آلمان تحت رژیم نازی تشکیل شد. این سازمان در تمامی زمینه های زندگی داخلی یهودیان آلمان فعالیت میکرد و نماینده آنان در مقابل مقامات دولتی و سازمانهای یهودی خارج از آلمان بود. این نمایندگی دارای موقعیت حقوقی رسمی نبود، اما در واقع از سوی حکومت به رسمیت شناخته شده بود. در سال 1939، به دنبال تغییرات در اساس نامه سازمانی و قانونی این نهاد، نام آن به "اتحادیه سراسری یهودیان آلمان" تغییر یافت .
نیسکو (انبار لوبلین)
طرح نازی ها مبنی بر راه حل ارضی "مسئله یهودیان" با اخراج آنان از رایش سوم به منطقه لوبلین. چند هزار یهودی به نیسکو رانده شدند، ولی این طرح به دنبال مشکلات فنی و مخالفت حکومت غیر نظامی لهستان با وارد شدن هزاران یهودی دیگر به منطقه "گنرال گوورنمنت"، باطل شد.
ویشی
(Vichy) حکومت طرفدار نازیها که پس از سقوط فرانسه در ژوئن 1940، در جنوب این کشور و با ریاست مارشال پتن فعالیت میکرد. حکومت ویشی بالقوه مسئول تمامی خاک فرانسه بود. در اکتبر 1940، قانون ضد یهودی به نام "مقررات یهودیان" را طرح کرد. حکومت ویشی در زمینه آریا سازی اموال یهودیان اقدام میکرد و در خلال اخراجها با نازیها همکاری میکرد. این همکاری، ابتدا در مورد اخراج یهودیان خارجی و سپس در مورد اخراج یهودیان فرانسوی صورت گرفت.
یودنرات
"شوراهای یهودیان" که به دستور آلمان ها در جوامع یهودی در مناطق اشغالی اروپا دایر شدند. این شوراها در "گنرال گوورنمنت" (حکومت عمومی) در اواخر سپتامبر 1939 به دستور رینهارد هایدریخ رئیس پلیس امنیتی و با حکمی که هانس فرانک فرماندار حکومت عمومی که در اواخر 1939 صادر نمود برپا شدند. در برخی اماکن این ارگان به نام های دیگری مانند الستنرات (شورای پیران) و یا یودشه رات (Joodsche raad) خوانده می شد. حوزه مسئولیت شورا غالبأ شامل تنها یک شهر بود ولی شوراهای منطقه ای و کشوری نیز وجود داشت. آلمان ها از این شوراها به عنوان وسیله ای برای انتقال فرمایشات خود به جامعه یهودی استفاده می نمودند. شوراها نیز سعی مینمودند که بیانگر مواضع یهودیان در مقابل آلمان ها باشند. دشوارترین وضعیتی که شوراها با آن مواجه بودند تقاضای آلمان ها برای تعیین تعدادی مشخص از افراد یهودی به منظور روانه نمودن آنها به اردوگاه های مرگ بود.
یوزف منگله (1911 - ؟)
(Josef Mengele) پزشک و افسر اس.اس. که معروف به"عزرائیل آشویتس" بود. وی از ژوئن 1940، در نیروی پزشکی وافن اس.اس. (Waffen-SS – اس.اس. مسلح) خدمت کرد. او در مه 1943، در اردوگاه مرگ آشویتس آغاز به خدمت کرد و تا زمان تخلیه این اردوگاه مشغول به خدمت بود. منگله به آزمایشهای به ظاهر پزشکی می پرداخت، و نیز در عملیات گزینش یهودیانی که به اردوگاه آورده می شدند دست داشت. آزمایش های منگله اکثرا بر دوقلوها و کوته قامتان متمرکز بود، و او از آنان به عنوان موشهای آزمایشگاهی استفاده میکرد. وی پس از تخلیه آشویتس، به اردوگاه تمرکز ماوتهاوزن (Mauthausen) منتقل شد و با آزادی این اردوگاه، ناپدید گشت.
یونررا
(UNRRA) آژانس امداد و توان بخشی سازمان ملل متحد که در نوامبر 1943 در واشنگتن دایر شد. هدف از برپایی این سازمان کمک به آوارگان و نیز اتباع کشورهای متفقین بود. این آژانس به کمک میلیون ها آواره شتافت و به هدف بازگشت آنها به میهن شان تلاش زیادی نمود. پس از برپایی اردوگاه های آوارگان، این آژانس مسئولیت آن را به عهده گرفت.